۱۳۸۶ اسفند ۹, پنجشنبه

دولت فدرال

نیروی اجرایی در دست دولت فدرال است که هر 4 سال یک بار از سوی انجمن فدرال برگزیده می شود. این نیرو دارای 7 اداره( وزارتخانه) بوده و گذشته از اجرای قوانین، پیش نویس هایی برای قوانین جدید ارائه می دهد. گذشته از آن کنترل کارهای خارجی و جابجایی ارتش نیز از دیگر گماشت های آن می باشد. این دولت با سامانه دانشگاهی دایر بوده و جوابگویی اشتراکی برای تصمیمات است. رییس کنفدراسیون که برای یک دوره یک ساله به شکل چرخشی بر گزیده شده و ریاست نشست های دولت فدرال را بر عهده دارد، از هیچ امتیازی نسبت به دیگر اعضا دولت برخوردار نبوده و بطور همزمان وزارتخانه خویش را نیز اداره می کند.

فدراسیون یک پارچه در سه ساختمان جداگانه در کاخ فدرال بوجود آمد.(1852-1902) این سه بخش عبارت از ساختمان پارلمان غرب که بوسیله مهندس Friedrich Studer در سال (1852-1857) ساخته شد، ساختمان پارلمان شرق(1888-1902) و سازه رابط بین این دو بخش (1894-1902) به همراه اتاق دولت فدرال در پشت می باشند. مدت صد سال است که پارلمان فدرال نشست های خود را در اتاق انجمن ملی برگزار می کند.

دستور جادویی که از سال 1959 در قدرت بود، با توجه به اینکه کدام یک از چهار حزب اصلی در با توجه به تعداد کرسی ها دولت فدرال را تشکیل داده اند، بوسیله حزب مردم سوییس در سال 2003 از بین رفت. این رویداد هنگامی رخ داد که حزب دموکرات مسیحی که رای دهندگان خود را از دست داده بود مجبور شد تا یک کرسی خود را در دولت به این حزب واگذار کند. هم اکنون حزب دموکراتیک آزاد رادیکال، حزب دموکراتیک اجتماعی و حزب مردم سوییس هر کدام دو کرسی در و حزب دموکرات مسیحی یک کرسی در دولت دارند. سه ایالت بزرگ، زوریخ، برن و واد معمولا از سال 1848 دارای یک نماینده فدرال می باشند. در واقع، گزینش نمایندگان فدرال نتیجه یک واکنش شیمی سیاسی پیچیده می باشد. یک تراز زیرکانه و ظریف بر حسب نوع منطقه، ملاحظات سیاسی، و قومی بکار گرفته می شود که نتیجه قابل قبولی نیز دارد. اندیشه همگانی آن است که دولت فدرال در واقع بیشتر یک کمیته اجرایی است تا یک دولت اشتراکی. خارجی ها اغلب شگفت زده می شوند که چگونه جامع سوییس به ندرت از تصمیمات دولت استقبال کرده و بیشتر با آن مخالفت می کنند. بیشتر سوییسی های از سیاستمداران خود به ویژه نمیاندگان فدرال انتظار دارند تا خردمند و کارآ باشند. درسال 1984 یک زن برای اولین بار از حزب دموکراتیک آزاد رادیکل از زوریخ به دولت فدرال ( Elisabeth Kopp) راه یافت. Ruth Dreifuss در 1993،Ruth Metzler در 1999 و Micheline Calmy-Rey نفرات بعدی از جمع زنانی بودند که به این پایه دست یافتند. گذشته از آن Annemarie Huber-Hotz نخستین رییس دولت زن بود در سال 1999 به این سمت برگزیده شد.

۱۳۸۶ اسفند ۵, یکشنبه

پارلمان یک شبدر چهار برگ

قوه مقننه در سطح ملی بر عهده انجمن فدرال است که از دو اتاق تشکیل شده است، انجمن ملی که نماینده مردم بوده و انجمن دولت که نماینده ایالت ها می باشد. انجمن مردم 200 تن نماینده دارد به شکلی که هر ایالت و نیم ایالت دست کم یک نماینده را از آن خود کرده است. به جز ایالاتی که تنها یک نماینده دارند و در آنها سامانه گزینش بیشینه بکار گرفته می شود، در بقیه ایالات سامانه گزینش برپار کاربرد دارد. در انجمن دولت، هر ایالت دارای 2 نماینده و شش نیم ایالت دارای یک نماینده می باشند. هر قانون یا حکم فدرال باید به تصویب هر دو اتاق برسد که معمولا در یک زمان اما در اتاق های جداگانه انجام می شود. گذشته از آن، هر دو اتاق بر کار مدیریت فدرال رسیدگی کرده و اجرای عدالت را کنترل می کنند.
این دو اتاق دست کم یک بار در سال زیر نام پارلمان فدرال متحد گرد هم می آیند تا دولت فدرال، رییس و نایب رییس، رییس دولت فدرال، دادگاه فدرال( در لوزان و لوکرن) دادگاه فرجام نظامی و در شرایط بحرانی رییس ارتش را انتخاب کنند. پارلمان کنترل ارتش را در دست داشته و قدرت عفو کردن را داراست.
با نگاه به قانون اساسی فدرال، هر نماینده از هر اتاق می تواند از حق پیشگامی خود سود جسته قانون یا حکمی را به شکل پیشنهاد یا درخواست ارائه نماید. پیشنهاد یک خواسته مستقل از دولت فدرال برای تصویب یک قانون یا حکم و یا یک بخشنامه پیشگیرانه الزام آور است. چنین پیشنهادی حتما باید از سوی هر دو اتاق تصویب شود تا برای دولت قطعی شمرده شود. اما یک درخواست، خواسته ای مستقل است که از دولت فدرال درخواست می کند تا در زمینه ای ویژه بایدی و شایدی گفتمان پیرامون یک قانون یا حکم را به آزمون بگذارد. گذشته از آن پیشنهاد پارلمانی نیز وجود دارد. گذشته از همه این ها هر نماینده انجمن دارای حق بازخواست زبانی یا نوشتاری دولت در هر زمینه است. بعلاوه در هر سال دو بار زمانی موسوم به زمان پرسش برای انجمن فدرال در نظر گرفته شده است.

۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

ایالات و انجمن ها

با پیوستن ایالت ژورا در سال 1979 به کنفدراسیون سوییس، این کشور دارای 26 ایالت خودمختار شد.( در واقع 23 ایالت که سه ایالت از آنها به نیم ایالت بخش شده اند.) Unterwalden از سده های دوازده و چهارده به ترتیب به Nidwalden و Obwalden بخش شده است. آپنزل پس از دگرگونی های سال 1597به دوبخش Inner و Outer-Rohdes و بازل نیز پس از جنگ های داخلی که منجر به پایان یافتن بلند پروازی های شهر نشینان شد، به دو بخش Basle-County و Town-Basle تبدیل گشت. این نیم ایالت ها هر کدام تنها یک کرسی در پارلمان داشته و رای همه پرسی های قانون اساسی رای آنها تنها نیم رای شمرده می گردد. ایالت ها و نیم-ایالت ها بخش خود را به شکل جداگانه اداره می نمایند. شهروندان در تصمیم گیری های درون ایالتی نقش داشته و خود بزرگان ایالت خویش را گزینش می کنند. شورای ایالتی از 5،7 و یا 9 تن تشکیل شده که از راه رای گیری مخفی برگزیده می شوند.( به جز ایالات دارای مجالس روباز(1) که در آخرین یک شنبه آوریل یا نخستین یک شنبه می هر شهروند به همراه دولت مردان در منطقه ای سرباز گرد هم می آیند تا به قوانین ایالتی رای داده یا دولتمردی را گزینش کنند.) تاریخچه چنین مجالسی به روزهای پیشین پیدایش کنفدراسیون باز می گردد. چنین سامانه ای در شوایز و زوگ تا سال 1848، در اوری تا سال 1928-29 و در آپنزل آوتر رود تا 1997 کاربرد داشت. هنوز نیز در بخش هایی از گریسونز چنین سامانه بکار گرفته می شود اما تصمیم گیری در آن تنها محدود به انتخاب رییس شورای منطقه، مقامات قضایی و نمایندگان انجمن محلی است. امروزه سوییس دارای 2842 انجمن است. اما از آنجاییکه هر ساله شماری از کوچکترین انجمن ها با هم یکی می شوند، از شمار آنها کاسته می گردد. این انجمنها هر کدام به منزله یک جمهوری کوچک است که بیشتر آنها از جمله ایالات دارای درجه بالایی از خود مختاری می باشند. دموکراسی سوییسی از نوع مستقیم را به بهترین شکل می توان در وجود این انجمن ها دید. شهروندان با نامزد شدن و رای دادن، بزرگان شهری و اندام انجمن را می گزینند و از این راه خود کار خویشتن را به انجام می رسانند. گماشت های انجمن ها بسیار گسترده است. برای نمونه اداره دارایی های همگانی مانند جنگل ها، آبها انباشت های آب و گاز، پل ها، جاده ها، سازه های ایالتی، مدرسه ها، پلیس، آتش نشانی، بیمارستان ها و ارائه سرویس های امنیتی از این دسته اند. گذشته از آنها مسوولیت بنگاه های اجتماعی، فرهنگی و ارتشی و ابزار جلوگیری از تکان ها اقتصادی در هنگام جنگ های احتمالی و فجایع در اختیار آنان می باشد. خودمختاری اجرایی انجمن ها و ایالات به هر شهروند اجازه می دهد تا نقش پویای خود را در زمینه دموکراتیک زندگی همگانی و امور محلی خود بازی کنند. همچنین این انجمن ها گردآورنده مالیات های مستقیم و غیر مستقیم می باشند.
گوناگونی های گسترده انجمن های سوییس بازتابنده گوناگونی های محلی و تاریخ دراز این کشور می باشد. هر چند این گوناگونی ها بیشتر در بخش های محلی و شمار مردم به چشم می خورد اما چگونگی هر انجمن را نیز نشان می دهد. برای نمونه بخش های روستایی، شهرهای صنعتی و تجاری و سرانجام بخش هایی با ویژگی شهرهای بزرگ.
یک انجمن می تواند وسعتی حتی بیش از یک ایالت را در کنترل خویش داشته باشد و این در حالیست که گستردگی کنترل کوچک- انجمن ها(2) ممکن است از اندازه یک شهر نیز کوچک تر باشد.
(1) - Landsgemeinde
(2) -Micro Communes

۱۳۸۶ بهمن ۲۶, جمعه

حقوق شهروندی

دموکراسی مستقیم به این معنی است که شهروندان سوییس می توانند بطور گسترده در تصمیم گیری های سیاسی کشور خود شرکت کنند. تمام شهروندان سوییس از هر گروه در برابر قانون یکسان می باشند. گذشته از آن قانون اساسی به روشنی از آزادی دارایی های فردی، آزادی تجارت و بازرگانی، آزادی انتخاب محل زندگی و دین، آزادی رسانه ها، آزادی دادخواهی و انجمن ها پاسداری می کند. قوانین دولت فدرال استاندارد می باشند اما گذشته از آنها برخی ایالت ها حقوق بیشتری نیز به شهروندان خود اعطا کرده اند. در قانون فدرال هر فرد سوییسی بالای هجده سال می تواند در گزینش های ملی شرکت جسته و در مورد دگرگونی های قانون اساسی و سایر قوانین تصمیم بگیرد. مردم اجازه دارند تا با استفاده از جلب اشتیاق همگانی، دگرگونی در قانون اساسی را خواستار گردند. برای این منظور لازم است تا 100000 امضا از افراد مشتاق که واجد شرایط رای دادن باشند در طول مدت 18 ماه جمع آوری گردد. پارلمان نیز حق دارد تا پیشنهاد مخالفی را در آن زمینه ارائه دارد تا هر دو پیشنهاد به رای گذارده شود. باید توجه کرد که برای پذیرفته شدن، هر پیشنهاد باید هم بوسیله ایالت ها و هم بوسیله مردم ( دو بار رای گیری) پذیرفته شود. سود اساسی که از اعطای امتیاز پیشنهاد رای گیری به مردم به کشور می رسد، همان فضا سازی پیرامون گفتمان در مورد مسائل سیاسی است. بنابر این نیرویی به مردم داده می شود تا از این راه بتوانند مستقیما در مورد قانون اساسی تصمیم گیری کنند. همه پرسی می تواند اجباری یا دلخواه باشد. اما دگرگونی در قانون اساسی از موضوعاتی است که برگزاری همه پرسی در مورد آن اجباری است. همه پرسی دلخواه همگان را توانمند می کند تا بتوانند گفته ها یشان در باره هر قانون فدرال یا احکام عمومی را بیان نمایند. در حقیقت دردرازای صد روز پس از تصویب هر قانون دست کم 50000 نفر یا هشت ایالت می توانند برگزاری همه پرسی را درخواست نمایند. همه پرسی ها در سطح ایالتی نیز برگزار می شوند، اما این همه پرسی ها در هر ایالت با دیگری متفاوتند.

کاخ فدرال در برن در منطقه ای برجسته در شبه جزیره Aare قرار دارد. پس از آب شدن برف ها در تابستان، کناره رودخانه مکانی تفریحی برای تمامی شهروندان می شود.

۱۳۸۶ بهمن ۲۲, دوشنبه

فدرالیزم

پایه قانون اساسی کنونی که در سال 1848 بنا نهاده شده، به درس هایی که سوییس از تاریخ خود گرفته، رنگ حقوقی داده است. بر این اساس پیوستگی ایالات هلوتیک با محترم شمردن آزادی هر ایالت تضمین خواهد شد. امروز دولت فدرال از 26 ایالت تشکیل شده است. هر ایالت همانند دولت فدرال از آزادی کامل در تصمیم گیری های سیاسی و خود مختاری برخوردار بوده و انجمن های وابسته به آن، دارای قانون اساسی و دیگر قوانین مختص به خود می باشد. البته، در بسیاری موارد قوانین برآورنده نیازهای هر ایالت، از قوانین فدرال تابعیت می نمایند. گماشت پایه ای دولت فدرال نگاهبانی و نوشتن قانون اساسی، پاسداشت امنیت داخلی و خارجی، حمایت از قوانین هر ایالت و برقراری رابطه با قدرت های خارجی است. گمرک، پست و ارتباطات، راه ها، جنگل ها، راه آهن، شکار، ماهیگیری، نیروگاه های برق آبی، کنترل مالی و ارتش همگی در اختیار دولت فدرال هستند. همچنین حصول اطمینان از توسعه اقتصادی کشور( نگاهبانی از کشاورزی و تامین اجتماعی) از اختیارات دولت فدرال است. در بسیاری از زمینه ها دولت فدرال با کمرنگ نمودن نقش خود، قانون گذاری را به ایالت ها واگذار نموده است. کشور فدرال از مردم و ایالات، دادگاه فدرال، پارلمان فدرال(1)و دولت فدرال تشکیل شده است.
(1) -Federal Assembly

۱۳۸۶ بهمن ۱۵, دوشنبه

هفتصد سال دموکراسی

پس از تصویب سوگند نامه تشکیل کنفدراسیون سوییس در سال 1291 رخداد های بی شماری تاریخ سوییس را پرداخته است. گام قطعی در راه تشکیل این کنفدراسیون در 1848 برداشته شد. امروزه، گزینگران سوییس در تمام بخش های سیاسی کشور به شکل مستقیم یا غیر مستقیم درگیر هستند. ساختار فدرال سوییس بدون دارا بودن قدرت مرکزی قدرتمند، مردم را بسیار به سیاست نزدیک کرده و آنان را همصدا نموده است. تقریبا در هیچ دولت حاکم دیگری در دنیا، مردم به اندازه سوییس تا این پایه حق همیاری در تصمیم گیری های سیاسی را ندارند. رسوم دیرباز دموکراتیک، اندازه نسبتا کوچک و جمعیت کم، همگی به همراه سطح سواد بالا و گستردگی رسانه ها فاکتورهای حیاتی برای بنا نهادن چنین کارکرد اجتماعی می باشد.
سازمان ها و نهادهای سیاسی سده بیستم در سوییس، تجربه هفت قرن کارکرد را بر دوش دارند. روش های حکومت در سوییس نه به شکل ناگهانی و نه با انقلاب بلکه به موازات گسترش کشور با دگرگونی های تدریجی بدست آمده است. همزیستی بخش های گوناگون اما جغرافیایی در درون یک مرز کوچک مشکلات خاص خود را دارد. از تلاش برای پاسبانی از آزادی های ابتدایی در سده سیزدهم ( که انگیزه اصلی برای اتحاد سه بخش نخستین است که هسته کنفدراسیون سوییس را پی ریخته اند) تا گفتگوهای امروزی پیرامون سامانه فدرال، نیاز ایالات برای خودمختاری هیچگاه به چالش گرفته نشده است. از آنجا که سوییس در قلب قاره قرار گرفته است، به ناچار زیر کنش تاریخ اروپا قرار گرفته است، هرچند جایگاه جغرافیایی آن همواره درجه ای از امنیت را برای این کشور به ارمغان آورده است. گذشته از آن سیاست نادرگیری این کشور که از سده شانزدهم بکار گرفته شد، سوییس را از زیر هدف دنیای بیرون به در برده است. اندیشه تشکیل کنفدراسیون سوییس ابتدا بوسیله مردم ایالات کوهستانی اوری، شوایز، آندروالدن در سال 1291 بیان شد تا از این راه بتوانند کمک های دوسویه به هم رسانده و از یکدیگر پشتیبانی نمایند. بر اساس همین اندیشه، کنفدراسیون هلوتیک پایه گذاری شد. این پیوستگان با انگیزه پاسداشت رسوم و سامانه حکومتی خود در برابر امپراتوری توانمند Hapsburg گسترده تر شدند. در همین راستا یک پیمان وفاداری در اول آگوست 1291 در چمنزار Rütli در کنار دریاچه لوکرن به امضا رسید. از آن پس مردم سوییس مرکزی جنگ هایی پیاپی با انگیزه گسترش قوانین خود به سرزمین های فئودال میتلند و گسترش کنفدراسیون به شهرها و دره های دیگر پی ریزی کردند. این اقدامات منجر به تشکیل یک فدراسیون هشت کشوری شد که تا سال 1513 به 13 ایالت رسید.
این پیمان بدون تزویر بیش از همه برای نگاهبانی از آزادی ویژه هر ایالت و سپس همیاری برای همساز کردن و رام نمودن سایر سرزمین ها بکار آمد. گسترش سیاسی شتابان کنفدراسیون در جنگ Marignano در جلگه Lombardy در سال 1515 به سرنوشتی شوم منجر شد. بنابر این توسعه سیاسی کشور برای یک بازه زمانی به خاطر ناسازگاری ها و پراکندگی دلبستگی ها بین ایالات و شاهزاده نشین های اروپایی ( بویژه به دلیل وجود مزدورهای سوییسی در سایر ارتش های اروپا و گذشته از آن به انگیزه بروز پیامد های اندیشه های اصلاحی دینی ) فراموش گشت. یک ویژگی روشن جایگاه سیاسی آن زمان این بود که شهرها توسط اشراف و ایالات روستایی بوسیله یک بدنه دموکراتیک اداره می شدند. رای کنفدراسیون برای سر باز زدن از ورود به جنگ های تازه را می توان نخستین گام در راه رسیدن به سیاست نادرگیری شمرد. اما این رای همزمان با دوره رو به افول کنفدراسیون قدیمی بود. دوره ای که سوییس زیر تاثیر دگرگونی بزرگ فرانسه آغاز به باززایی خود نمود. پس از تصرف سوییس بوسیله سربازان Directory در سال 1798 جمهوری یکتا پرست هلوتیک با انگیزه از میان بردن هرگونه برتری فردی و آزادی دین و رسانه بوجود آمد.
در سال 1803 ناپلئون با میانجیگری به ستیزه های بین فدرالیست ها و خواهندگان دولت مرکزی پایان داد که در پی آن یک جمهوری فدرال با 19 ایالت پدید آمد. هر چند پس از وی کنفدراسیون که اکنون دارای 22 ایالت بود باز هم به گونه پیش از سال 1798 بازگشت و اینجا و آنجا حقوق دموکراتیک به سود اشرافیت شهر نشین پای مال می شد. در همین زمان در سال 1815، نادرگیری سوییس از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته شد. از 1830 به این سوی با فشارهای مردمی، قانون اساسی لیبرال در 12 ایالت بکار گرفته شد. سال 1847سال تصرف 7 ایالت کاتولیک محافظه کار توسط ایالات پروتستان نشین لیبرال بود. شکست این ایالات که با انگیزه های پدافندی در برابر ایالات پروتستان پیمان جداگانه ای(Sonderbund) بسته بودند، به اتمام جنگ داخلی کوتاه مدت انجامید. این ستیزه در سال 1848سوییس فدرال با اندیشه های جمهوری خواهانه را در دل اروپای پادشاهی بنا گذارد. در همین سال قانون اساسی نوین با رای مردمی پذیرفته شد. بازنگری کلی در سال 1874 و پس از آن بازنگری های دیگر همواره تلاش داشته است تا قانون اساسی را با نیازهای نوین همساز نماید. در سده نوزدهم بازنگری قانون اساسی با دور کردن روان استبدادی آن را به یک قانون نوین رفاه آور که شکلی از آشتی ملی بین تمام لایه های اجتماعی را فراهم می نمود، دگرگون کرد. برنامه های پارلمان برای بازنگری کلی دیگر در قانون اساسی فدرال در سال 1967 آغاز شد. بار دیگر در سال 1987 از شورای فدرال خواسته شد تا پیش نویس یک قانون اساسی نوین را فراهم نماید که قانون مذکور پس از رای آوردن از سوی گزینگران ایالتی و فدرال در اول ژانویه 2000 بکار گرفته شد.

۱۳۸۶ بهمن ۱۴, یکشنبه

دین

تاجران و سربازان رومی به سرعت پیام مسیح را در سوییس پراکنده کردند. نخستین کلیساها در سده های میانه که بیشتر سوییسی ها مسیحیت را پذیرفتند، در ژنو، Martigny و شور پایه گذاری شدند. البته بخشی از این امر بر عهده دین یاران و اشراف بود اما بیشتر آن بر عهده مبلغین دوره گرد ایرلندی همانند Fridolin، Columban و Gallus بود. بعدها دیر ها و صومعه های بسیاری با هدف گستردن آگاهی های دینی له رندگی روزمره فعال شدند. در آن زمان این افراد سهم بسزایی در گسترش و غنی سازی فرهنگ ملی داشته و برخی از آنها از جمله Ratpert، Tuotilo و Ekkehart چهارم برای کوشش های خود نام خویش را جاودانه کرده اند. جنبش های اصلاحی پایه گذاری شده در زوریخ به وسیله Zwingli به خارج از این ایالت راه پیدا کرد. این جنبش ها عمیقا زیر تاثیر انسان گرایی Erasmus رتردام قرار داشت. دین جدید به زودی توانست دل های تمام آلمانی زبان های سوییس به جز مرکز نشینان را تسخیر نماید. اما بخش های فرانسوی و تیچینو تا سال 1536 که ایالت واد توسط برن به اشغال در آمد از این دگرگونی ها بر کنار ماندند. دیگران نیز بعدها زیر تاثیر آموزش های Calvin در ژنو دچار دگرگونی شدند. از این بین فریبورگ و والاس به دین پدران خود وفادار ماندند. ایالت های سولوترن، گریسونز و قلمرو اسقف نشین بازل به دلیل کوشش های ضد اصلاحی کاتولیک ها به میزان کمی دستخوش دگرگونی شدند. در ایالت های گلاروس، تورگویا، سنت گالن و گریسنونز گزیشن دین یک امر همگانی بشمار می آمد و همین امر بیانگر چرایی وجود کلیسا های آمیخته در این ایالت هاست. آزادی های فردی که در قانون اساسی به سال 1848 به شهروندان داده شد، آمیختگی دینی چشمگیری را در بین مردم کشور باعث شد. باید اشاره کرد که پیشتر در سده های 16 و 17 جنگ های بین جنبش اصلاحات و ضد اصلاحات ویرانی های بسیاری را به کشور تحمیل کرده بود. امروز کلیساهای پروتستان سوییس به کمک یک شورای کلیسایی ایالتی و یک شورای دینی اداره می شوند. تمام این سازه ها به همراه شمار کمی کلیسای آزاد به فدراسیون کلیساهای پروتستان سوییس(1) متعلق هستند. کلیسای کاتولیک دارای شش قلمرو اسفق نشین است: سولوترن، فریبورگ، زیون، شور، سنت گال و لوگانو.
دیر سنت موریس و Einsiedeln هر دو خود مختار هستند. کلیسای قدیمی کاتولیک دارای یک قلمرو اسقف نشین می باشد که در برن جای دارد. در سوییس انجمن های یهودی در نزدیک به 20شهر وجود دارند که به انجمن های سوییس – اسرائیل بنیان نهاده شده در سال 1904 وابسته هستند.

(1) -Swiss Evangelical Churches
کلیسای سنت مارتین در زیلیس در ایالت گریسونز، دارای باستانی ترین تاق چوبی چهره پردازی شده در دنیای باختر است که تا کنون بر جای مانده است. 153 تابلو جداگانه که به سده 12وابسته می باشند، زندگی مسیح و سنت مارتین را باز آفرینی کرده اند.

۱۳۸۶ بهمن ۱۳, شنبه

چهار زبان رسمی

همانطور که گفته شد، داستان چهار زبانه بودن سوییس به دوران تملک سرزمین های آلمانی زبان پس از دوران رومی شدن این کشور بر می گردد. مرزهای زبانی سوییس تا همین اواخر چندان آشکار نبود. هرچند که در گریسونز زبان Romansch زیر فشار ساکنین Walser قرار گرفت، اما تا سده های 14 و 15هنوز به تمامی در پایین دست دره راین در Chur و Lower Prättigau از بین نرفته بود. در بخش های دیگر Bernese Anabaptists که بین سده های 16 تا 18 در بخش های فرانسه زبان ژورا ساکن شدند، تلاش نمودند تا برای خود برونبوم هایی جدا از بخش های آلمانی زبان پدید آورند. این برونبوم ها امروزه جایگاه سیاسی منطقه اطراف خود را از میزانی که هست پیچیده تر کرده اند. در بین گروه های زبانی نیز می توان گویش های گوناگونی یافت، هر چند در بخش سوییس- فرانسه، تقریبا اصطلاحات فرانک - پروانسی همگی از بین رفته اند. البته ممکن است چنین واژه هایی در بین افراد پیرتر در بخش های ویژه ای در ایالت والاس، ژورا یا فریبورگ هنوز شنیده شوند.
در تیچینو و در دره گریسونز جنوبی نیز ایتالیایی زبان رسمی است، هر چند در این بخش ها نیز روستاییان گویش Lombard را برای برقراری ارتباط در بین خود ترجیح می دهند. رومنش از سال 1938 و در پی یک همه پرسی به عنوان چهارمین زبان رسمی سوییس برگزیده شد، با این حال به دلیل فشارهای وارده از سوی زبان های دیگر منطقه ( ایتالیایی و آلمانی) تنها از سوی مردمی کم شمار بکار گرفته شد. شمار مردمی که زبان مادری شان رمنش می باشد همواره در حال کم شدن است و این در حالیست که شمار آلمانی زبان ها در حال افزایش می باشد. متاسفانه نبود یک مرکز فرهنگی و اقتصادی بزرگ بهمراه وجود دست کم پنج گویش گوناگون برای این زبان از جمله دلایل آسیب پذیری این فرهنگ و زبان بشمار می آیند. برای نمونه گویش Ladin که از سوی مردم انگادین بکار گرفته می شود به هیچ روی شبیه به گویش Surmeir اهالی Oberhalbstein و گویش Surselva مردم Oberland در گریسونز نیست. از این رو دولت با دید ویژه ای به این کمینه جمعیتی می نگرد زیرا می داند که در صورت کم توجهی به این فرهنگ تا سال 2030 تنها شمار کمی از افراد بجای مانده از نسل های پیشین این زبان را بکار خواهند گرفت. گسترده ترین شمار گویش های محلی در بخش سوییس- آلمانی به چشم می خورد.در این بخش پدیده های جغرافیایی به نسبت پدیده های اجتماعی تاثیر گذار تر بو ده اند وهم از این روست که گویش های بسیار زیادی نسبت به شمار ایالت های بزرگ همانند زوریخ، بازل و برن به چشم می خورد. مردم دره های دورافتاده اغلب بویژه در برابر اثر زمان ایستادگی خوبی در نگاهدای از زبان خود به نمایش می گذارند. گویش های آلمانی که روزمره بکار گرفته می شوند، معمولا از چه در گفتار و چه در نوشتار از زبان آلمانی استاندارد دور می باشند.





۱۳۸۶ بهمن ۱۲, جمعه

کوچ به بیرون از سوییس

چگونگی اقتصاد نامطلوب در سوییس برای مدت دراز انگیزه کوچ همیشگی یا کوتاه مدت سوییسی ها به بیرون بوده است. اگر چه آزارهای دین مداران، ماجراجویی و انگیزه های فردی نیز فاکتورهای دیگر به شمار می آیند. بخش ها و ایالات نیز در سده 19، برای فرار از کمک به جمعیت فقیر تر مهاجرت را در بین آنها تشویق می کردند. گزینش مزدوری نیز در بین سوییسی ها ریشه در چالش های اقتصادی دارد. از انتهای سده چهاردم تا سال 1859 که خدمت در ارتش های خارجی غیر قانونی اعلان شد، بیش از یک میلیون مزدور سوییسی در سرتاسر اروپا در حال جنگ در ارتش های بیگانه بودند. امروزه، کوچ به دلایل اقتصادی با کوچ با انگیزه های فردی و کوتاه مدت جایگزین شده است. بیشتر کوچندگان را ویژه کار ها با انگیزه های علمی، فرهنگی، اقتصادی و گسترش صادرات سوییس و در زیر قراردادهای گوناگون تشکیل می دهند. «سوییس پنجم» واژه ای است که بر روی جامعه سوییسی خارج نشین این کشور گذارده شده است. امروزه، شمار این انجمن به 600000 تن می رسد که تقریبا در تمامی کشورهای جهان پراکنده اند و بیش از دو سوم این شمار دو ملیتی می باشند. در سال 1966 قانون اساسی سوییس به شکلی گسترده شد که بتواند وضع و حالت این اجتماع بیرون مرزی را نیز شامل شود. منافع این دسته از سوییسی ها به کمک «شورای سوییسی های برون مرز» در برن تعریف شده و سازمان وابسته به آن بخشی از بدنه وزارت خارجه می باشد. این سازمان به جز نگاهبانی از این منافع، مشاوره و خدمات دیگری نیز به این دسته از سوییسی ها ارائه می دهد. گذشته از آن این سازمان مجله ای را به شکل همیشگی به پنج زبان به نام «Swiss Revue» بیرون داده و آن را به رایگان برای تمام سوییسی های خارج می فرستد. از این راه، 90000 تن سوییسی در برون مرز با رویداد های سیاسی کشور خود در تماس می باشند. ( برای نمونه در باره رویداد گزینش افراد شورای ملی و ...)